جدول جو
جدول جو

معنی رنده کاردن - جستجوی لغت در جدول جو

رنده کاردن
رنده کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رنجه کردن
تصویر رنجه کردن
رنجاندن، آزرده ساختن، رنج دادن، برای مثال هر که با پولادبازو پنجه کرد / ساعد مسکین خود را رنجه کرد (سعدی - ۷۵)
فرهنگ فارسی عمید
(تَ دَ)
رندیدن. تراشیدن. تراشیدن و رنده زدن چوب و فلزات را برای صاف و هموار کردن آنها. رنده کاری کردن. رجوع به رنده و رندیدن و رنده زدن و رنده کاری شود
لغت نامه دهخدا
جان بخشیده به زندگی بازگرداندن حیات بخشیدن احیاء، از تنگدستی و فقر بیرون آمدن سامان دادن به کار کسی. زنده کننده احیا کننده محیی
فرهنگ لغت هوشیار
(کشتی) داوی است از کشتی و آن پای خود را در پای حریف بند کرده زور بر سینه حریف آوردن است: خصم را کنده چو کردی زغمش فارغ ساز، دست را بر شکمش بند و بدورش انداز، (گل کشتی)، کنده بر پای مجرم و متهم و غیره نهادن: مشارالیه بمیانه گرایلی رفته: علی خان را کنده و دو شاخه کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنده کردن
تصویر خنده کردن
خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
لصر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
Grate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
Animate, Enliven, Resurrect, Revive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
râper
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تابیدن، گلوله کردن نخ
فرهنگ گویش مازندرانی
کافی بودن، بسنده بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
оживлять , оживить , воскрешать , возрождать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
ขูด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
beleben, auferstehen, wiederbeleben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
оживляти , оживляти , воскресити , відроджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
رندنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
খোসা ছাড়ানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
rendelenmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
kusaga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
갈다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
すりおろす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
לגרר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
memarut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
कद्दूकस करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
raspen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
grattugiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
ralar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
切碎
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
trzeć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
терти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
reiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
тереть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
ożywiać, ożywić, wskrzeszać
دیکشنری فارسی به لهستانی